فرقه حشویه
فرقه حشویه یکی از شعب و فرق انحرافی در
اسلام به شمار میرود. در این مقاله به شرح و نقد آراء و
عقائد این نحله میپردازیم.
برای شناخت واقعی هر
فرقه بررسی عقیده خاص و عملکرد آن فرقه لازم است ولی کافی نیست. زیرا اعتقادات عمومی هر فرقهای از جهت انتساب پیدا کردن به
مذهب خاص، مورد نظر دقیق محققین است. در نتیجه بحث از
عقائد عام هر فرقه ضرورت دارد و بررسی عقائد خاص و منفرد هر فرقه به ضرورت دیگر طلب میشود. در این مقاله با فرقهای به نام حشویه آشنا میشویم.
حشویه بر فرقهای از
عامّه (اهل سنت) اطلاق میشود که به هر خبری، هر چند
متناقض عمل میکنند و به
ظواهر قرآن، هر چند مخالف با
دلیل قطعی تمسک میجویند.
این فرقه همان افراطیون
اهل سنت هستند و به نظر عقلی بی اعتناء بوده و این نظرات را
بدعت میدانند.
این عده برای یاری رساندن به عقائد باطل خویش به
جعل حدیث روی آورده و جعل حدیث را وسیلهای برای هدف خود انگاشته بودند.
صاحبان عقاید خاص افراطی موسسین اولیه این فرقه محسوب میشوند. آنها به مجلس درس
حسن بصری حاضر شده و به وی اشکال مینمودند و حسن بصری نیز ایشان را به
حاشیه مجلس خود رانده بود و از این جهت به «حشویه» معروف شدند.
احمد حنبل و حامیان او به حشویه خوانده میشدند.
نویسندگان عقاید افرادی مانند
مضر و
کهمس و
احمد هیجی از روسای
مشبهه را به عنوان حشویه معرفی میکنند.
صاحب بن عباد،
بخاری صاحب مهمترین کتاب صحیح اهل سنت را حشوی خوانده است.
ماهیت علمی حشویه جز عمل به
روایات جعلی نیست. وجهه این فرقه در این روش شناخته میشود. تمام عقائد ابراز شده در این فرقه به نحوی با روایات جعلی ارتباط دارد. از جمله قول به
تحریف قرآن و عدم
عصمت انبیاء و... این منحرفین جعل روایت را به خاطر یاری رساندن به عقائد خویش،
جایز میدانستند و از جمله روایاتی که جعل نمودهاند روایاتی است که برای
امامت ابی بکر ذکر میکنند.
در بُعد اعتقادی قائل به
جبر و
جسمیت و شباهت خداوند به خلقش میباشند. آنان خداوند را به داشتن
دست،
گوش و
چشم توصیف کرده و
مصافحه با او را روا،
و
تقلید در
اصول دین را
جایز میشمارند.
در کلمات برخی
فقها، عنوان حشویه بر کسانی که به هر حدیثی عمل میکنند نیز اطلاق شده است
لیکن اطلاق رایج عنوان یاد شده همان معنای نخست میباشد که موضوع این مقاله است.
با شناخت نظریات حشویه، روش بی اساس ایشان شناخته خواهد شد. معتقدات حشویه معمولا بدترین و سخیفترین نظریات در بین
مسلمین است.
آنها معتقدند که
خداوند در جهت بالاست و خدا روز
قیامت دیده میشود و
کفار نیز میتوانند خدا را ببینند.
ایشان به معرفی
ذات خدا پرداخته و معتقدند که او جسمی غیر اجسام شناخته شده است و برای او اعضاء و جوارحی مانند
انسان در نظر میگیرند. تماس و دست دادن و در آغوش گرفتن خدا را برای مخلصینی که در
دنیا خدا را
زیارت میکردند روا میدانند.
مکان خدا را نیز مشخص نمودهاند به این صورت که خداوند را در
عرش میدانند و قائلند که خدا بر عرش نشسته است.
یکی از مسائلی که میان مسلمانان ایجاد اختلاف نموده، شبهه قول به
تحریف است. این شبهه سابقه طولانی دارد و با روایات جعلی که توسط حشویه فراهم گردیده، ارتباط مییابد. حشویه گروهی از
اهل حدیث هستند که جز به گردآوری و نقل حدیث به چیز دیگر نمی اندیشند، از هرکس و هر کجا نقل حدیث میکنند و به محتوای آن و این که آیا متناقض است یا نه، و با اصول
شریعت تطابق دارد یا نه، توجهی ندارند. از این رو، در فرآوردههای اینان،
اباطیل و ضلالتهای فراوانی وجود دارد.
از آن جمله، روایات جعلی است که در باره تحریف قرآن نقل کردهاند. بنابراین حشویه با مبنایی باطل، قرآن را تحریف شده میدانستند.
علاوه بر این ورود الفاظ بی معنی را در قرآن و
سنت جایز میشمردند.
حشویه و بسیاری از سنیان اهل حدیث، بر
انبیاء (علیهمالسّلام) کبائر و
صغائر را روا میدانند. (
معصیت صغیره و یا
کبیره، عمدی و سهوی و خطائی) از این بدتر، معاصی را برای انبیاء عظام
اثبات میکنند.
در توضیح این
عقیده شنیع میگویند:
انجام
معصیت کبیره مانند
زنا و
لواط توسط انبیاء قبل از
نبوت روا است. برخی از ایشان در زمان نبوت نیز روا میدانند به جز
دروغ در شریعت ولی عدهای از این فرقه دروغ در شریعت را برای انبیاء به طور مخفی جایز دانستهاند و برخی در هر حالت دروغ در شریعت را بر انبیاء
جایز میدانند.
این فرقه
خطا را برای انبیاء در اقوال و اعمال روا میدانند
و
یوسف را نسبت به همسر
عزیز مصر خائن معرفی میکنند.
معتقدند که
داود،
اوریا را به
جنگ فرستاد که کشته شود تا
همسر او را به
نکاح خود درآورد.
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را قبل از
بعثت گمراه و
کافر میدانستند.
معتقدند که رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
تبلیغ دین خطا کرده است.
این عده با اینکه نسبت به انبیاء و
اصیاء الهی و رسول الله (علیهمالسّلام)
توهین میکنند اما نسبت به
بنی امیه ولایت و محبت دارند و از نسبتهای ناروا به بنی امیه خشمناک میشوند. ایشان از قاتلین
عثمان بیزاری جسته و آنها را
لعن میکنند.
پیروی از
معاویه و بنی امیه را
واجب میدانند.
امامت و ولایت را برای بنی امیه میدانند و به هیج وجه امامت را برای فرزندان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نمیدانند.
اگر کسی در مورد
عمرو عاص و معاویه و امثال اینها حرفی بزند و معاصی و اعمال قبیح ایشان را ذکر کند، ناراحت شده و
غضب میکنند و میگویند که این اکاذیب
رافضه (شیعیان
علی (علیهالسّلام)) است که بر
صحابه دشنام میدهند.
این فرقه، کسانی که با امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) به
جنگ پرداختند مانند
خوارج و
اهل جمل و
صفین را کافر نمیدانند.
عدهای از ایشان معتقدند که کار اهل جمل صحیح بوده و عدهای دیگر قائلند که ایشان مجتهدانی به خطا رفته هستند و خطایشان بخشیده میشود.
آنها منکرین
نص نبوی بر
ولایت امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) هستند و نیز امامت بلافصل ایشان بعد از
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) انکار میکنند. ظالمین و غاصبین خلافت (
ابوبکر،
عمر و
عثمان) را غاصب نمیشمرند و به ولایت این ظالمین تن دادهاند و این ظالمین گنهکار را
اهل بهشت میدانند.
آنها
ابلیس را از جمله
ملائکه میدانند و
معصیت او را راهی برای امکان صدور معصیت از ملائکه میدانند.
معتقدند که
هاروت و ماروت (دو تن از ملائکه)
شراب خورده و شخصی را نیز کشتند و با زنی به نام ناهید زنا کردند و خدا آن
زن را به صورت ستارهای در آسمان به نام
ناهید (
زهره)
مسخ نمود.
میگویند ملائکه بر خدا
اعتراض نمودند و اعتراض از اعظم
ذنوب است. ملائکه به
بنی آدم نسبت
قتل و
فساد دادند که
غیبت است و غیبت از
گناهان کبیره است. ملائکه
صفت رذیله عجب را داشتند. زیرا گفتند ما تو را
تسبیح و
تقدیس میکنیم.
ملائکه از خدا
عذرخواهی نمودند که نشانه گناه کردن است. ملائکه از دروغگویان بودند و در
علم خدا شک داشتند.
تقلید در
اصول عقائد را
جایز میدانند بلکه عدهای از ایشان
واجب میدانند.
برخی از حشویه قائل هستند که خدا،
اطفال کفار را
عذاب میکند.
مکتب
اهل بیت به عنوان حافظان
شریعت و
قرآن، با تمامی عقائد سخیف حشویه و بسیاری از
اهل سنت به مخالفت برخاستهاند و این بر کسی از منصفین اهل سنت نیز مخفی نمیباشد.
حشویه در صورت التزام به لوازم
اعتقادات خود که مستلزم
انکار خداوند است،
نجس و کافرند و احکام
کفر بر ایشان جاری است.
بنابر قول مشهور،
مسلمانان هرچند در اعتقادات و
مذهب با هم متفاوت باشند، از یکدیگر
ارث میبرند. البته آن که محکوم به کفر و نجاست است، مانند
ناصبی از مسلمان
ارث نمیبرد.
برخی قدما گفتهاند:
بدعت گذاران از
معتزله،
خوارج و حشویه از مسلمانان
ارث نمیبرند.